داستانک؛ عروسکی برای خدا!

بسم الله الرحمن الرحیم نویسنده: سرکار خانم ا. فیروزی   چمدان کوچک صورتی‌اش را آورد و وسط اتاق گذاشت. چندتا لباس و روسری‌های رنگارنگ هم برداشت. رفت عروسکش را بردارد که مادرش وارد اتاق شد. قراره کجا بری؟ مینا عروسک را بغل کرد و با ذوق کنار چمدان نشست. امروز خانم مربی گفت آماده باشید […]

صوت؛ فقر و غنا

خدایا! از پیامبرانت آموختم که من به زندگانی و قوت و غذایی که تو به من دادی محتاجم. عقلم به من فهماند که جسمم چه قدر در مقابل انواع ویروس ها و بیماری ها و جانم چقدر مقابل رنج و افسردگی و اضطراب و… ناتوان است. گاهی اما تصور بی نیازی، فرعون درونم را بیدار […]